بورسی ها بخوانند
در پارا
دایم اقتصاد استاندارد مسأله‌ی قیمت‌گذاری دارایی‌ها عموماً با این سؤال آغاز می‌شود که چه عواملی قیمت دارایی‌ها را تعیین می‌کنند. در پارادایم استاندارد این‌گونه گفته می‌شود که قیمت از محل تلاقی منحنی عرضه و تقاضا حاصل می‌شود. البته که در حالت تعادل همین‌گونه است، اما

واقعاً این تعادل چگونه به‌دست می‌آید؟ در پارادایم استاندارد این سؤال نامربوط تلقی می‌شود. چیزی که اهمیت دارد تعادل است نه چگونگی حصول آن. بنابراین، در پارادایم استاندارد تلویحاً این‌گونه فرض می‌شود که سازوکارهای معاملاتی هیچ نقشی در ایجاد قیمت تعادلی ایفا نمی‌کنند. یعنی هر سازوکاری به‌کار گرفته شود، نقطه‌ی تعادلی تغییری نخواهد کرد.

ریزساختار بازار مطالعه‌ی فرآیندها و پیامدهای مبادله‌ی کالاها تحت قواعد صریح معاملاتی می‌باشد. سؤال اساسی موضوع تحلیل‌های نظریه‌ی ریزساختار بازار این است که چگونه قیمت‌ها  در بازار شکل می‌گیرند؛ سوالی که مدت‌هاست به‌عنوان "جعبه‌ سیاه" دانش اقتصاد و البته مالی شناخته می‌شود. بر این اساس می‌توان نظریه‌ی ریزساختار بازار را هم‌تراز با نظریه‌های قیمت‌گذاری دانست که البته با رویکرد متفاوتی نحوه‌ی قیمت‌گذاری دارایی‌های مالی را به چالش می‌کشد. ریزساختار بازار به تحلیل این مسأله می‌پردازد که چگونه سازوکارهای مشخص معاملاتی، فرآیند شکل‌گیری قیمت‌ها را متأثر می‌سازد. بدین ترتیب نظریه‌ی ریزساختار بازار ما را قادر می‌سازد که رویه‌های معاملاتی تأثیرگذار بر قیمت‌ها را شناسایی کنیم. ریزساختار بازار مقام ناظر بازار مالی را در جهت تدوین قوانین و مقررات و نیز طراحی سازوکارهای معاملاتی جدید یاری می‌کند.

بر اساس آنچه گفته شد می‌توان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که نظریه‌ی ریزساختار بازار پارادایم اقتصاد استاندارد را در رابطه با قیمت‌گذاری دارایی‌ها به چالش می‌کشد. بر اساس نظریه‌ی ریزساختار بازار، هر سازوکار معاملاتی را می‌توان به‌عنوان نوعی بازی تلقی کرد که بر اساس آن سازوکار، بازیگران در عرصه‌ای یکدیگر را ملاقات می‌کنند و بر اساس قواعدی با هم بازی می‌کنند.

بازیگران (که در این‌جا به‌طور خاص بازیگران بازارهای مالی مدنظر است) طیف وسیعی از فعالان بازار را شامل می‌شوند. البته هر سازوکار بازار شامل بازیگران مخصوص به خود است. به عبارتی دیگر ممکن است تمام انواع بازیگران در یک سازوکار خاص بازار فعال نباشند.

چه کسانی بازی می‌کنند؟

مشتریان[1]: که سفارش‌های خرید و فروش را ارسال می‌کنند. این سفارش‌ها ممکن است مشروط بر احراز شرایط خاصی باشد، و یا ممکن است سفارش‌های باشند که انجام فوری معامله را به‌همراه دارد.

کارگزاران[2]: که سفارش‌ها را جهت تأمین سفارش‌های مشتریان به بازار می‌فرستند. کارگزاران به حساب خود معامله نمی‌کنند.

معامله‌گران[3]: که به حساب خودشان معامله می‌کنند. در برخی از بازارها معامله‌گران نقش واسطه را نیز برای مشتریان ایفا می‌کنند، و بنابراین هم کارگزار و هم معامله‌گر می‌باشند.

بازارگردانان متخصص[4] و بازارگردانان رسمی[5]: آن‌ها مظنه‌های خرید و فروش خود را دائماٌ در دسترس سایر بازیگران قرار دهند.

عرصه‌ی بازی کجاست؟

بورس[6]: بورس، محلی مرکزی برای معامله‌کردن است. سفارش‌ها به بورس ارسال و تمام معاملات در آن‌جا انجام می‌شوند. از جمله‌ی بورس‌ها می‌توان به بورس سهام نیویورک، بورس اوراق بهادار تهران، بازار معاملات آتی شیکاگو، بازار معاملات آتی بورس کالای ایران، بورس اختیارمعامله‌ی سانفرانسیسکو و … اشاره کرد

فرابورس[7]: اوراق قرضه از طریق بازار فرابورس با ابزار تلفن و کامپیوتر معامله می‌شود. جفت‌های ارزی نیز به همین ترتیب معامله می‌شوند.

قواعد بازی چیست؟

آنچه که تعیین‌کننده‌ی عملکرد بازار است، محل آن نیست، بلکه قواعدی است که بر اساس آن معاملات انجام می‌شوند. قواعد تعیین می‌کنند که چه چیزی را می‌توان معامله کرد؛ چه کسی می‌تواند معامله کند؛ کی و چگونه سفارش‌ها ارسال می‌شوند؛ چه کسی می‌تواند سفارش‌ها را بازبینی و اداره کند؛ چگونه سفارش‌ها پردازش می‌شوند، و چگونه قیمت‌ها تعیین می‌شوند.

نظریه‌ی ریزساختار بازار با نگاهی بازی‌گونه به بازارها در تلاش است که از طریق مدل‌هایی تأثیر قواعد بازی (سازوکارهای معاملاتی) را بر نتایج بازی (شکل‌گیری قیمت‌ها) کشف کند.

دو نوع از مدل‌های رایج ریزساختار بازار که نحوه‌ی شکل‌گیری قیمت‌ها را تشریح می‌کنند، به شرح ذیل است:

مدل‌های موجودی‌ محور[8]: در این‌گونه مدل‌ها فرآیند معامله‌کردن به‌عنوان مسأله‌ی تطابق قیمت‌ها موردبررسی قرار می‌گیرد. در مسأله‌ی یادشده بازارگردان باید قیمت‌هایی را به بازیگران پیشنهاد دهد که عرضه و تقاضا را متعادل سازد. عامل اساسی در این‌گونه مدل‌ها موقعیت‌هایی[9] که است که بازارگردان به‌عنوان موجودی حفظ می‌کند.

مدل‌های اطلاعات‌ محور[10]: در این‌گونه مدل‌ها فرض می‌شود معامله‌گران در مورد ارزش واقعی دارایی اطلاعات نامتقارن[11] دارند.

بررسی این مدل‌ها و تشریح روابط بین آن‌ها از حوصله‌ی این نوشته خارج است. در ادامه‌، ما با تشریح کاربردهای تجزیه و تحلیل مبتنی بر ریزساختار بازار بحث را به پایان می‌رسانیم.

برای  تجزیه و تحلیل‌های مبتنی بر ریزساختار بازار چهار کاربرد عمده می‌توان تصور کرد:

  1. تجزیه و تحلیل‌های مبتنی بر ریزساختار بازار مقام ناظر را در توسعه‌ی ساختار بازار و بهینه‌سازی مکانیزم‌های معاملاتی راهنمایی می‌کند. چنین تحلیل‌هایی با شناسایی اصطکاک‌های موجود در بازار این امکان را برای مقام واجد صلاحیت فراهم می‌آورد که سازوکارهای بازار را به‌گونه‌ای معماری نماید که ضمن تأمین اهداف نظارتی، هزینه‌های آشکار و پنهان تشکیل سبد سرمایه‌گذاری را برای بازیگران بازار کمینه نماید.
  2. دومین کاربرد نظریه‌ی ریزساختار بازار کمک به توسعه‌ی استراتژی‌ها و الگوریتم‌های معاملاتی برای سرمایه‌گذاران انفرادی، مدیران سبد سرمایه‌گذاری و نیز نهادهای مالی فعال در بازار است. با توسعه‌ی الگوریتم‌های معاملاتی مبتنی بر کامپیوتر، اهمیت این کاربری بیشتر و بیشتر آشکار می‌شود.
  3. سومین کاربرد نظریه‌ی ریزساختار بازار، به حوزه‌ی مطالعات تجربی مربوط می‌شود. به‌عنوان مثال پژوهشگران می‌توانند با استفاده از مبانی ریزساختار بازار، نظریه‌ی بازار کارا را آزمون کنند. هم‌چنین پژوهشگران می‌توانند با استفاده از مدل‌های مبتنی بر نظریه‌ی ریزساختار بازار نسبت به  این مسأله دیدگاه پیدا کنند‌که چرا قیمت‌ها و یا بازده‌های مالی ویژگی‌های سری‌ زمانی خاصی را از خود بروز می‌دهند.

در نهایت نظریه‌ی ریزساختار بازار می‌تواند به ما در جهت کشف چگونگی انعکاس اطلاعات در قیمت دارایی‌ها یاری رساند. در بازاری که تمامی هزینه‌های آشکار و پنهان معامله در آن صفر است، و در محیطی که هیچ‌گونه اصطکاکی موجود نیست، ارزش اوراق بهادار دائماً و به‌طور آنی بر اساس آخرین اخبار به‌روز می‌شوند. در بازار واقعی به هر حال اطلاعات باید دریافت و ارزیابی شوند؛ سفارش‌ها باید ثبت و پردازش شوند، و معاملات باید اجرا و تسویه شوند. در تمامی طول زنجیره‌ی رویدادهای یادشده، هزینه‌هایی (آشکار و پنهان) به معامله‌گران تحمیل می‌شود. از جمله‌ی هزینه‌های که در ادبیات ریزساختار بازار به‌ آن بسیار توجه می‌شود، هزینه‌هایی است که برخی بازیگران به‌دلیل عدم‌ دسترسی سریع به اطلاعات درست متحمل می‌شوند. در محیطی که بی‌قرینگی اطلاعاتی موجود است، برخی بازیگران زودتر اطلاعات را دریافت می‌کنند، و به هزینه‌ی دیگر بازیگران از اطلاعات خود بهره‌برداری می‌کنند. مدل‌های ریزساختار بازار به ما نشان می‌دهد که چگونه با وجود بی‌قرینگی اطلاعاتی فرآیند کشف قیمت مسیر خود را می‌پیماید.


[1] . customers

 

 

 

[2] . brokers

 

 

 

[3] . dealers

 

 

 

[4] . specialists

 

 

 

[5] . market makers

 

 

 

[6] . exchange

 

 

 

[7] . over the counter

 

 

 

[8] . inventory-based models

 

 

 

[9] . positions

 

 

 

[10] . information-based models

 

 

 

[11] . asymmetric information

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.